
دهم تير تولدبارانه ست
وبهترين فرصت براي نوشتن بعضي از شعرهايي كه براش گفتم
دلخسته شد ازقفس كه درآن تنهاست
آماده براي آمدن در دنياست
مانند پدر لجوج و بي حوصله است!!
سالي كه نكوست از بهارش پيداست
................................
شده عطر تو در باغم فراگير
زمستان من افتاده به تأخير
طلوعت ثبت شد بر دفتر دل
دوشنبه،ساعت هجده،ده تير
..................................
شميم دلنواز گلشني تو
همه شب مثل مهتاب مني تو
دلم آشوب درياهاست، وقتي ـ
به ابرويت گره مي افكني تو
...................................

ياد تو مي افتم
وقتي دلم تنهاست
يعني كه بارانه
خوشحالي باباست
.....
در خواب من هر شب
چون گل شكوفايي
من از تو مي پرسم
پس كي تو مي آيي؟
.....
اما تو پلكت را
آهسته مي بندي
باچهره اي شاداب
بسيار مي خندي
.....
من مي پرم از خواب
تو رفته اي اما
يكبار ديگر باز
من مي شوم تنها
(بهمن)
..............................
خيالي تر
يك جفت چشم، نقطه خيال تر از من است
از عشق در دلش،نه كه خالي تر از من است
من حدس مي زنم كه دلش سنگ آسياست
او حدس مي زند كه سفالي تراز من است
ديشب حساب عاشقيش افتضاح بود
اصلا دروغ گفته كه عالي تر از من است
هرچند من شبيه ترين غربتم به شب
دلخوش شده به اينكه مثالي تر از من است
او اعتقاد دارد با اين همه غرور
در پيشگاه عشق هلالي تر از من است
با آنكه با كوير، نگاهش برابر است
حس مي كند هميشه شمالي تر از من است
خب ،نوبت تو شد كه تمامش كني بيا
شد نوبت كسي كه خيالي تر از من است !
(ندا)
توی پیوندهاي ما به وبلاك بارانه هم سری بزنید